سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده
شاید گلی بروید
مانند گلی که در بهار روئیده
پس به نـام زندگی
هرگـز مگــــو هرگـز
با عشق درآمیخت نفس های نهانمدندان زده شد سیب پلاسیده ی جانمچون پنجره چشمی به تماشای جهان شداین کالبد منجمد بی هیجانمچشمان تماشا زده ام تاول خون بستاز هیمنه ی عشق فروریخت زبانمخون صاعقه زد ساقه ی چشمان مرا سوختافتاد سپیدار نگاه نگرانمشد صورت من زردتر از بیشه ی خورشیدبیدار شد از خواب گران روح جوانمعبد الجبار کاکایی
بیاد دارم شبی سرخوش و سرمست بودم گویی که نه در این عالم پست بودم انچنان مست و خرامان و خراب که ناگه همه چیز دیدم در یک جام شرابواقعا وبلاگ جالبی داری اگه میشه به من هم یه سری بزن.
سلام.زیبا بود.خوشحالم که یه نفر پیدا شد برای پاییز فقط آرزوی غمگینی نکرد!هرچند غم پاییز زیباست......به کلبه ام سر بزن خوشحال می شم بیای و نظر بدی.با احترام لینکتان می کنم.
زندگی شاید همین باشد!شاید؟!
سلامشعر جالب وفوق العاده ای بود آپم
باور بودن تو مثل باورزندگیست هستی تا ....نه تا ندارد همیشه هستی شروعی نداشتیم که پایانی داشته باشیم ...
سلامممنون از مطلب جالبتاناین شعری که آپ کردید واقعا جالبه..هرگز مگو هرگزبه کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد:اندوه پنهان شده در لبخندت راعشق پنهان شده در عصبانیتت را و معنای حقیقی در سکوتت راموفق باشید
سلام محبوبه جان عزیزم ممنون از نظرت...بازم به من دلشکسته سری بزن...
با عشق درآمیخت نفس های نهانم
دندان زده شد سیب پلاسیده ی جانم
چون پنجره چشمی به تماشای جهان شد
این کالبد منجمد بی هیجانم
چشمان تماشا زده ام تاول خون بست
از هیمنه ی عشق فروریخت زبانم
خون صاعقه زد ساقه ی چشمان مرا سوخت
افتاد سپیدار نگاه نگرانم
شد صورت من زردتر از بیشه ی خورشید
بیدار شد از خواب گران روح جوانم
عبد الجبار کاکایی
بیاد دارم شبی سرخوش و سرمست بودم
گویی که نه در این عالم پست بودم
انچنان مست و خرامان و خراب
که ناگه همه چیز دیدم در یک جام شراب
واقعا وبلاگ جالبی داری اگه میشه به من هم یه سری بزن.
سلام.زیبا بود.خوشحالم که یه نفر پیدا شد برای پاییز فقط آرزوی غمگینی نکرد!هرچند غم پاییز زیباست......
به کلبه ام سر بزن خوشحال می شم بیای و نظر بدی.
با احترام لینکتان می کنم.
زندگی شاید همین باشد!
شاید؟!
سلام
شعر جالب وفوق العاده ای بود
آپم
باور بودن تو مثل باورزندگیست هستی تا ....نه تا ندارد همیشه هستی شروعی نداشتیم که پایانی داشته باشیم ...
سلام
ممنون از مطلب جالبتان
این شعری که آپ کردید واقعا جالبه..هرگز مگو هرگز
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد:
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق پنهان شده در عصبانیتت را
و معنای حقیقی در سکوتت را
موفق باشید
سلام محبوبه جان عزیزم ممنون از نظرت...بازم به من دلشکسته سری بزن...