-
خدایا دوستت دارم
پنجشنبه 1 خردادماه سال 1393 12:07
تو دیدی من خطا کردم دلم گم شد دعا کردم کمک کن تا نفس مونده به آغوش تو برگردم … . . تو حتی از خودم بهتر غریبی هامو میشناسی نمیخوام چتر دنیا رو که تو بارون احساسی خدایا دوستت دارم واسه هر چی که بخشیدی همیشه این تو هستی که ازم حالم رو پرسیدی بازم چشمامو می بندم که خوبی هاتو بشمارم نمی تونم فقط می گم :خدایا دوستت دارم
-
مرد باش...
پنجشنبه 1 خردادماه سال 1393 11:35
زمین به مرد بودنت نیاز داره … مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز … . . مردونه گریه کن ، مردونه ببخش …. مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت … مردباش و هیچوقت نامردی نکن مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش…
-
مس دنیا...
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 10:42
سفیهی طلا رابا مس عوض کرد. دلیلش را پرسیدند ، در جواب پاسخ داد : چون رنگش سرختر بود! [ خدا کمکمان کن رنگ و لعابهای دنیا فریبمان ندهد ؛ که مبادا طلای عقبی را به مس دنیا بفروشیم ]
-
گام بلند...
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 10:37
از برداشتن یک گام بلند نترسید ؛ گاهی از یک شکاف فاصله ، یک چاله یا یک مانع ، با دو گام کوتاه نمی توان عبور کرد ...
-
لبخند بزن
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 16:59
لبخند بزن؛ برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند، تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد ...
-
دنیا
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 16:55
دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به دنیا بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..." دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی...
-
ایستادگی
یکشنبه 19 خردادماه سال 1392 13:02
ایستادگی کن ، ایستادگی کن ؛ و ایستادگی کن ... و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها ، جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را فقط به نمایش می گذارد ندارند. و ما را ایستاده آفرید، تا ایستادگی را از یاد نبریم ...
-
هیچ گاه
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 01:04
" هیچ گاه " به خاطر " هیچ کس " دست از " ارزشهایت " نکش؛ چون ... زمانی که آن فرد از تو دست بکشد؛ تو می مانی و یک " منِ " بی ارزش ...!
-
قدر دانی و قدر شناسی
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 00:05
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ، دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او ! آنگاه که مهر می ورزی ؛ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند پس خود را گناهکار مبین ! من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت ! من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده یکی سپاسش می...
-
امید...
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 23:59
زمستان نوید دهنده ی بهار است. آسمان پیش از طلوع، تاریک ترین است. طوفان هر قدر سهمگین تر باشد، رنگین کمانش درخشان تر است. آری ، روزهای سخت همیشه پیش از بهترین روزها می آیند. هیچگاه امیدتان را از دست ندهید، چون هرگز نمی دانید فردا چه خواهد شد ...
-
روزهای خوب...
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 17:42
شاید امروز نه ؛ اما من ایمان دارم که سرانجام همه چیز درست خواهد شد ... آری ، روزهای خوب خواهند آمد .
-
زندگی...
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 17:21
زندگی مسابقه و امتحانیه که با تقلب در اون ؛ فقط بازنده میشیم .
-
گرگ گله...
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 22:05
چرا جوری زندگی کردم که انگار ... بگذریم. گرگ اجل یکایک از این گله می برد وین گله را ببین که چه آسوده می چرد!
-
خدا را نشانم دهید
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 00:29
دانشجویی به استادش گفت: استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم ان را عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت و به ان دانشجو گفت : ایا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا...
-
غفلت...
یکشنبه 28 آبانماه سال 1391 18:57
فکر میکنم تازه داریم مثل هم میشویم ... او در نمازش غافل بود ؛ من هم در نمازم غافلم ، او از غیر خدا ؛ من از خدا ، و من فکر میکنم ، فکر میکنم ؛ و فکر میکنم ... همین جورها که پیش برود من از غیر خدا و او از خدا می شود
-
پنیر مجانی...
جمعه 19 آبانماه سال 1391 23:06
زندگی به من آموخت هر چیز قیمتی دارد ، پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود !
-
روزهای کودکی
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 16:35
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...
-
تعطیلی دنیا...
شنبه 22 مهرماه سال 1391 22:26
خدایا آلودگی دلهای آدمها از حد هشدار گذشته! دنیارو چند روز تعطیل نمیکنی؟
-
قصه ی سوختن و ساختن...
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 00:07
قصه ی سوختن و ساختن.. یک قصه ی تکراری ست سوزاندن اما... قصه ای ست که هیچکس جرأت روایتش را ندارد !
-
قانون نا نوشته...
جمعه 14 مهرماه سال 1391 20:51
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ، بعضی از قراردادها وعهد ها را روی قلب می نویسند ... حواست به این عهد های غیر کاغذی، بیشتر باشد شکستنشان یک آدم را می شکند . . .
-
خدایا...
شنبه 8 مهرماه سال 1391 00:06
خدایا ما را ببخش ؛ که اگر درد دلی هم داشتیم ... از پر خوردن بوده ، نه از غم مردم خوردن ! خدایا ما را ببخش اگر گاهی فراموش میکنیم بنی آدمیم ... خدایا ما را ببخش و از دردِ بی دردی نجات ده ...
-
السلام علیک
جمعه 7 مهرماه سال 1391 23:59
من باشم ، تو باشی و صحن انقلابت ... دنیا را می خواهم چه کار؟! السلام علیک یا شمس الشموس یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
-
پاییز...
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 12:07
پاییز میرسد ... و از انبوه برگهای زرد رنگ ، میوه هایی طلایی رنگ باقی مانده اند ! انبوه برگهای رقصنده با باد ... هیچگاه اجازه جلوه به میوه ها را نداده بودند؛ چه در بهار وچه در تابستان ! و عجیب که خزان ، برگها را بیقیمت کرد و میوه ها را قیمتی !
-
نگاه کن...
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 11:51
نگاه کن نگو ترانه از دست رفته است دوباره بکوش در چشمه هنوز آبی هست با دو گام از پل می گذری هیچ چیز به پایان نرسیده است هنوز دست تشنه ات را بالا بگیر وراه بیفت می میری تو اگر باز بمانی صدایی هست که می رقصد ومیگردد بخواه اگر بخواهی تو جهان را می جنبانی دوباره بکوش نگو که قله فتح از دست رفته است زندگی همان رزم است دوباره...
-
روزگارم این است...
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 00:12
روزگارم این است : دلخوشم با غزلی تکه نانی ، آبی جمله ی کوتاهی یا به شعر نابی و اگر باز بپرسی گویم : دلخوشم با نفسی حبه قندی ، چائی صحبت اهل دلی فارغ از همهمه ی دنیایی ...
-
قطعه ای آسمان...
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 00:07
بر آنکه با سرمایه اش فقط زمین می خرد؛ روزی خواهد آمد که با خود بگوید : برای چنین روزهای مبادایی، کاش قطعه ای آسمان می خریدم ...
-
تقصیر...
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 00:08
تــــقصــیر تو نـــیست مـــقصـــر معــلم دستــور زبان فارسی بود که به من نگفت: من با هر تویی مـا نمی شود!
-
بقا
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 15:54
ده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیاکانم غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها دوست خوب من وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد ما باید مادرانمان را دوست بداریم وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند ما باید بدویم دستشان را بگیریم تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند...
-
تنهایی خوب است...
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 00:20
هر چقدر هم که بگویی : تنهایی خوب است؛ هم من و هم تو میدانیم که: تنهایی خوب نیست ... ولی چه میتوان کرد وقتی خوبی نمانده تا به تنهایی ، واژه تنهایی را از تخته سیاه زندگی پاک کند .. به تنهایی و بدون تو روزگار میگذرانم ؛ ناراحت نباش ، این روزها همه کمکم میکنند باور کنم : تنهایی خوب است ...
-
کیسه ی زندگی ...
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 17:37
در کیسه ی زندگی چه داریم ؟ اکنون ، اکنون ، اکنون ...